Tuesday, February 27, 2007

چشم و همچشمی

قلی می گفت که چند وقت پیش دوستی قدیمی که تازه په کانادامهاجرت کرده است رد پای مرا بعد از تقریبا دهسال پیدا کرده و با من تماس گرفت. صدایش را که شنیدم بینهایت خوشحال شدم و خاطرا ت خوب دوران دانشجوئی در ایران در ذهنم تازه شد. پیش خود گفتم خیلی خوب شد که ایندوست را پیدا کردم چرا که در این دیار قربت دوست خوب واقعا غنیمت است. ذهنم را از این مسائل آزاد کردم و به گرمی جواب سلامش را پای تلفن دادم. چشمنان روز بد نبیند آقا به جای چاق سلامتی و صحبت از اوضاع و احوال سیاسی اجتماعی روز به ناگهان رگبار سوالات غیر قابل انتظار بر سرم باریدن گرفت: شغلت چیه؟ چقدر درامد داری؟ کجای شهرندگی میکنی؟ محله اش بالاست یا پایین؟ مدل ماشینت چیه؟ اجاره نشینی یا خونه داری؟ چه نوع خونه ای داری؟ چند طبقه است وچقدر زیربنا داره؟ و کلی سوالات دیگر درهمین زمینه ها . من هی سعی میکردم با پرسیدن حال و احوال پدر و مادرش وجویای حال دیگر دوستان مشترکمان شدن موضوع را عوض کنم ولی سوالاتم را تلگرافی جواب میداد و دوباره روز از نو وباران سوالات آ نچنانی . من که کاملا جا خورده و حتی کلافه شده بودم ناچارا به او جواب میدادم. قبلا در میهمانی های آشنایان دیده و شنیده بودم که این مسائل محور گفت و شنودهاست و اینکه اکثرا سعی می کنند بطور غیر مستقیم مال و منال و موقعیت اقتصادی و اجتماعی خود را به رخ همدیگر بکشند ولی چنین انتظاری از ایندوست نداشتم.
به قلی گفتم: دست روی دلم نگذار که منهم دلی پر دارم. متاسفانه پز دادن، رقابت، و چشم وهمچشمی بخشی از فرهنگ ماست و با آن باید ساخت و سوخت . 1

Wednesday, February 21, 2007

رویاهای کودکانه رئیس جمهور ولایت فقیه

در خبرها آمده بود که احمدی نژاد تعلیق غنی سازی اورانيوم را مشروط به آن اعلام کرده که کشورهای منتقد برنامه اتمی ايران نيز غنی سازی اورانيوم را متوقف کنند. بنظر میزسد که ایشان در خواب دچار این توهم شده اند که ایران شوروی، رابطه نظام جمهوری اسلامی با غرب جنگ سرد گونه و خودشان هم حتما خرشچوف یا استالین تشریف دارند. جناب بهتر است که قبل از آنکه با ساده اندیشی های کودکانه مردم ستمدیده را در باطلاق یک جنگ ناعادلانه امپریایستی و خانمانسوز فرو برید از خواب خرگوشی بیدار شده و موقعیت ضعیف مملکت ایران را در نظم جدید جهانی در یابید. شما قطعا در دیکتاتوری، ستمگری و سرکوب مخالفان خود دست استالین را از پشت بسته اید. ولی هنوز خیلی کوچکتر از آن هستید که برای امپریالیسم امریکا و سرمایه داری جهانی تعیین تکلیف کرده یا شرط وشروط بگذارید. البته شاید هم ما کودکانه فکر میکنم و شما و دارو دسته تان آگاهانه و به خرج مردم ایران به جاده صاف کنی برای امپریالیسم و دشمنان تاریخی آزادی مشغولید تا رسالت تمام نشده امامتان را به تمام وکمال بانجام برسانید. 1

Tuesday, February 20, 2007

هیچکی مثل ایرونی نمیشه

چواد می گفت که شب قبل برف نسبتا زیادی باریده بود. طرفهای عصر که به خانه بر میگشتم اکثرهمسایه ها مشغول برف پاک کردن بودند. از طرف دیگر ماشینهای شهرداری هم برف خیابانها را پاک میکردند. تا اینجای داستان مشکلی نیست . نکته ای ک توجهم را جلب و بفکرم واداشت این بود که چرا در محله ای متشکل از ملیتهای مختلف فقط همسایگان ایرانی ما برف محل پارک ماشین خودرا بجای اینکه مانند همه کنار حیاط جمع کنند به داخل خیابان ریخته و باعث مسدود شدن راه بشوند؟ تنها جوابی که به ذهنم خطورکرد این بود که ما خودخواه هستیم و فقط منافع و اسایش خود را میبینیم و نه جمع. مثا ل دیگری که باعث شد این جمعبندی در ذهنم شکر بگیرد عدم رعایت صف و نوبت است. به کرات شاهد بوده ام که بعضی از هموطنان نه تنها سعی میکنند از صف جلو بزنند بلکه ان را به فرزندان خود نیز اموزش داده و دال بر زرنگی میدانند. مثالهای مشابه فراوان است. تا نظر شما چه باشد؟