Sunday, June 17, 2007

چرا؟

احمد آقا تعریف می کرد که چند روز پیش به همراه تعدادی از دوستان رفته بودیم پیک نیک در یکی از پارکهای زیبای اطراف تورنتو. در هر گوشه ای تعدادی بساطشان را پهن کرده و مشغول خوردن و نوشیدن و ا ستفاده از طبیعت و محیط قشنگ پارک بودند. تعداد زیادی هموطن هم در آنجا بودند. سر در ورودی پارک مطابق معمول شرایط استفاده از پارک با حروف بزرگ روی تابلوئی نسب شده بود. در اطراف پارک نیز تابلوهائی کوچکتر تذکراتی را به میهمانان پارک میداد. از مقررات و تذکرات عمده روشن نکردن آتش روی زمین پارک و خالی کردن زغالهای سوخته در سطل مخصوص اینکار بود. متاسفانه اکثر هموطنان هیچگونه احترامی برای این مقررات قائل نبوده و یا منقل خود را روی چمن گذاشته که باعث سوخته شدن آن میشدو یا آتشهای بزرگی درست کرده بودند که شعله آن به شاخه های درختان جنگلی پارک میرسید. در همان حال یک خانواده ایرانی دیگر وسائلشان را جمع کرده و در حال خروج از پارک بودند. ما که دنبال محلی برای نشستن می گشتیم به سرعت جای آنها را اشغال کردیم. با کمال تاسف نتنها این خانواده محترم زغال های مانده را در ظرف مخصوص نریخته بلکه آنها را همانطور داغ و با خاکستر درگوشه ای کنار درخت خالی کرده بودند. چند دقیقه از وقت ما هم صرف جمع کردن پوست هندوانه و طالبی و دیگر پس مانده های آنها گردید. به اطراف پارک نگاه کردم و با خود گفتم چرا بین تمام اقلیتهای قومی که در پارک بودند عمدتا ما ایرانیها اینگونه هستیم. تازه کلی هم با فیس و افاده فرهنگ تاریخی خود را به رخ دیگران میکشیم و فکر می کنیم که خیلی هم متمدنیم. خ

1 comment:

HaMeD said...

بعضي عادات در خون ايرانيها جاري است اگر در شهر تهران هم گذري بيندازيد مي بينيد سطل هاي زباله اي كه براي شهروندان تعبيه شده و اتفاقا خيلي هم بزرگ مي باشند در كمال تعجب خالي هستند و كيسه هاي زباله در اطراف سطل ها پراكنده اند شايد واقعا بايد فرهنگ شهرنشيني براي سالها به نسل هاي آتي آموزش داده شود تا بلكه توفيقي حاصل شود